۱۷
آبان ۹۷
آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو.....
تو کجایی پدرم.....؟!
آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو.....
بسکه دلتنگ توام, از سر شب تا حالا......
آنقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو....
جان من حرف بزن! امر بفرما پدرم
آنقدر گوش به فرمان تو هستم که نگو......
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقدر بی تو در این شهر غریبم که نگو.....
پدر ای یاد تو آرامش من...
امشب از کوچه ی دلتنگی من میگذری؟!
جان من زود بیا
بغلم کن پدرم.....!
آنقدر حسرت آغوش تو دارم که نگو.....
به خدا دلتنگم!
روبه رویم بنشینی کافیست
همه دنیا به کنار.....
گرچه از دور ولی من تو را میبوسم
آنقدر خاک کف پای تو هستم که نگو...
۹۷/۰۸/۱۷